نسیم گیلان - خبرآنلاین / در پی یادداشت کیهان که مشاور روحانی را نوکر خانهزاد کدخدای آمریکایی خوانده بود، ابوطالبی در مطلبی در واکنش به آن نوشت: آنچه شما با تهمت و هیاهو میخواهید دفن کنید، تنها راه نجات ایران است: همان عقلانیت، گفتوگو، و شجاعتِ دیدنِ حقیقت.
روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان «وقتی که لگدهای اوباما و ترامپ هم نوکر خانهزاد را بیدار نمیکند» نوشت:
مشاور روحانی میگوید پزشکیان مسئولیت آغاز گفتوگو با دولت ترامپ را بر عهده بگیرد!
حمید ابوطالبی، معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور در دولت روحانی، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: در یکسال و اندی گذشته، رئیسجمهور پزشکیان ـ بهگواه گفتار و مواضعش ـ عملاً بنیانهای حکمرانی را تضعیف کرده است. سخنانی که با عنوان «صداقت با مردم» بیان میشود؛ اما در عمل به تضعیف اقتدار قانونی دولت، بیانگیزهسازی مدیریت ملی، گسترش هراس در حکمرانی، بیبرنامگی فراگیر، اداره جزیرهای کشور، شکلگیری فدرالیسم پنهان، نابودی طرحهای ملی، و بیاعتمادی کامل مردم انجامیده است. ایشان به جای حل مشکلات، با این سخنان، بار آنها را بر دوش مردم نهاده و با القای حس ناتوانی، کشور را دچار «بحران ناکارآمدی قدرت» کرده است؛ یعنی ناتوانی ساختار سیاسی در تبدیل اقتدار قانونی به کنش مؤثر.
تازهترین نمونهها، سخنان وی درباره مقصر بودن مجلس و دولت در تورم، جیرهبندی آب پایتخت و تخلیه تهران از آذرماه، پیشنهاد کاهش نیروی انسانیِ نهاد ریاستجمهوری از 4000 نفر به 400 نفر توسط مردم! و... است. رئیسِِ جمهوری، که از وعدههای انتخاباتی خود ـ بهویژه در زمینه تحریمهای بینالمللی، و بازگشت اخیر ایران به ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل در دوران وی ـ هم چشم پوشیده و از تعهداتی که شخصاً بر عهده گرفته بود نیز فاصله گرفته است.
بازار ![]()
وی در ادامه مینویسد: در جریان انتخابات، رئیسجمهور، تحریمها را بزرگترین معضل ملی و عامل فروپاشی اقتصاد معرفی میکرد؛ اما امروز میکوشد از نقش تحریمها هیچ سخنی نگفته و عملا آنها را کمرنگ نشان دهد و نابسامانی اقتصادی را به اختلافات سیاسی، مدیریت جزیرهای، بیمیلی کارشناسان به همکاری، یا بزرگی ساختار دولت نسبت دهد. در همین حال، دونالد ترامپ، اعلام کرده «آماده اقدام برای لغو تحریمهای ایران» است؛ تحریمهایی که اکنون، در واقع، «فقط برای هیچ» برقرار ماندهاند. زیرا در کوتاهمدت نه تأسیسات هستهای و نه غنیسازی در هر سطحی از صفر تا صد، به علت تخریب وسیع، قابل بهرهبرداری بوده و منفعت ملموسی برای ملت دارد.
در چنین شرایطی، چند اقدام فوری ضروری است: مردم فروپاشی اقتصاد و محیط زیست و ناکارآمدی را با چشم خود میبینند؛ لذا هرگونه سخنپردازی و دلیلآوری درباره ناکارآمدی دولت در اداره کشور و رشد و استواری تورم، فقر، فساد و فرونشست زمین وفق اقدامات دولت باید متوقف شود، و رئیسجمهور شخصاً بر اجرای این امر نظارت کند.
ابوطالبی همچنین مدعی شد: رئیسجمهور باید شخصاً به صحنه آمده و به دور از هراس، مسئولیت آغاز گفتوگو با دولت ترامپ را بر عهده گیرد؛ زیرا در وضعیت «هیچ»، تنها دیپلماسی میتواند به گامی واقعی برای رفع تحریمها و رهایی مردم از فشار اقتصادی بینجامد.
آقای ابوطالبی البته در درس نگرفتن و عبرت نیندوختن مسبوق به سابقه است. او همان کسی است که در دوران ماه عسل تعاملات با دولت ترامپ به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل (نیویورک) معرفی شد اما مورد توهین دولت آمریکا قرار گرفت و با برچسب تروریست دیپورت شد؛ به عبارت دیگر دولت اوباما حاضر نشد برای معاون دفتر روحانی در دوره برجام ویزا صادر کند.
با این همه ابوطالبی مانند نوکر خانه زاد کدخدای آمریکایی عمل کرده و همواره نسخه مذاکره و توافق پیچیده است. به همین علت هم او به یاد نمیآورد که دولت پزشکیان در حال برگزاری ششمین دور مذاکرات با دولت ترامپ بود که با خیانت آمریکا و همکاری در حمله اسرائیل به ایران مواجه شد. این در حالی بود که دولت پزشکیان شش ماه از فرصت خود را صرف مذاکره بی حاصل و فرصتسوزی کرده بود.
بنابراین ریشه بسیاری از مشکلات چه از اواسط دولت روحانی و چه در یک سال اخیر حاصل اعتماد به مذاکره با آمریکا بوده و نه مذاکره نکردن. اما متاسفانه امثال ابوطالبی نشان دادهاند که نه از خدعه و عهدشکنی و توهینهای دولت اوباما عبرت میگیرند و نه از پایمال شدن توافق برجام توسط ترامپ و بمباران شدن میز مذاکره توسط ترامپ.
حمید ابوطالبی مشاور دولت روحانی در واکنش به این یادداشت کیهان در مطلبی با عنوان «وقتی جهل، نام مقدسِ تحلیل را مصادره میکند» نوشت:
آقای شریعتمداری،
مدیرمسئول محترم کیهان
اگر به جای خشم ورزیدن، اندکی تاریخ میخواندید، در مییافتید که هیچ ملتی با ناسزا گفتن به عقلانیت، صاحب قدرت نشده است. آنکه از گفتوگو میترسد، نه از سر ایمان، بلکه از بیم فروپاشیِ دنیایی است که بر توهّم خود بنا کرده است.
شما و روزنامهتان سالهاست به همین سیاق بر من میتازید؛ و از چیزی دفاع میکنید که نه نامش ایران و اسلام است و نه محصول عقل، بلکه بازتولید نفرت، کینه و شکست است. بیآنکه حتی یکبار بگویید:
آیا همان سیاستی که امروز از آن دفاع میکنید، توانسته است ایران را از تحریم و انزوا، از سقوط ارزش پول و فرار سرمایه، از فقر، فساد و فرسایش امید نجات دهد؟
آیا با فریاد و هیاهو، با اتهام و توهین، برق نیروگاهها روشنتر شده و آب شرب مردم زلالتر گشته است؟
آیا ثبات اقتصادی را میتوان با شعار و هیجان و هیاهو ساخت؟
آیا با قانونهایی که نه با دین سازگارند و نه با عقل، میتوان پرچم دینداری را برافراشت؟ یا آنکه از دل همین سیاستها، دینگریزی و بیاعتمادی ملی سر برآورده است؟
آیا کارنامهی شما جز تقدیس فقر و توجیه ناتوانیِ قدرت، میراثی برای این ملت بهجا گذاشته است؟
شما میگویید ریشهی مشکلات، اعتماد به مذاکره بوده است؛ اما نمیگویید با این بیاعتمادیِ مزمنِ شما، کشور به کجا رسیده است؟ چون نمیدانید که در روابط خارجی اصولاً چیزی به نام «اعتماد» وجود ندارد؛ و هر کشوری در پی منافع ملی خویش است - دور از جان جنابعالی!
شما با همین منطق، برجام را سوزاندید، میز مذاکره را با هراس، دشنام و شعار تخریب کردید، و سپس چشم بر هم نهادید تا با کوررنگی نبینید چرا کشور منزوی است. چراکه باور دارید که اگر هنری باشد، هنر ویران کردن و سوزاندن است، نه ساختن.
شما میفرمایید دولت پزشکیان شش ماه مذاکره کرد و نتیجه نگرفت؛ این را باید جناب رئیسجمهور پاسخ دهد. اما پرسش من سادهتر است:
وقتی مذاکرهای را با هراس، بیاختیار، برای اتلاف وقت و بدون پشتیبانی ملی آغاز میکنید، چه انتظاری از نتیجه دارید؟
وقتی نه هر تلاش برای تفاهم، که هر سخن در دفاع از تفاهم و گفتوگو و نجات کشور از بحران، با تهمتِ «نوکر خانهزاد کدخدا» از سوی شما سرکوب میشود، آیا جز ناکامی، چیزی باقی میماند؟
و آنگاه که در مذاکره، به جای استدلال باید بیانیه خواند و مرغِ گفتوگو را تنها یک پا باشد، آیا جز بنبست و سرگردانی نصیب کشور خواهد شد؟
آقای مدیرمسئولِ هراس و وحشت،
من از گفتوگو دفاع میکنم، چون گفتوگو ابزار بقا و عزت ایران است، نه نشانهی ترس. و از این مهمتر، باور دارم که وطن را باید با خِرد نجات داد، نه با شعار.
اما شما برعکس، در این چند دهه، هر صدای عقلانی را با برچسب دشمنی و غربزدگی خفه کردهاید - از اقتصاد تا سیاست خارجی، و از فرهنگ تا علم.
نتیجهاش را ببینید: کشوری خسته، مردمی بیاعتماد، محیطزیستی ویران، و اقتصادی در حال فروپاشی.
و شمایان هنوز درس عبرت نیندوخته و بر همان سیاق میروید؛ همچنان بر رخسارهی تکیدهی این ملت چنگ میزنید، و هماره روان پریشان ایشان را شکنجه میکنید.
هاتفی از گوشهی میخانه دوش
گفت ببخشند گنه، مِی بنوش
لطفِ خدا بیشتر از جرمِ ماست
نکتهی سربسته چه دانی، خموش
هیات تحریریه محترم کیهان،
در روزنامهی شما که بیش از هشتاد سال است بر لوح عالم نشسته، کسی نبود که بپرسد چرا کلامی حق و صریح، حتی به یک خط، پاسخی نیافته و جز ناسزا و ناروا بر تارک آن جریده نمانده است؟ ای کاش میآموختید که کلامِ راست، نه به دشنام محتاج است و نه به هیاهو؛ و هر چه جز این باشد، بر باد خواهد رفت و نام نیک را لکهدار خواهد ساخت. تاریخ سیاست ایران، تاریخ نزاع میان عقلانیت و شعار است؛ و دیر یا زود، عقلانیت پیروز خواهد شد - نه از آن رو که بلندتر فریاد میزند، بلکه چون با واقعیت سخن میگوید.
شما میتوانید همچنان بنویسید، دشنام دهید، و همهچیز را توطئهی دشمن بدانید؛ اما ملت ایران روزی خواهد پرسید: در سالهایی که جهان در حال ساختن بود، شما در حال چه بودید؟
آقایان گرامی،
رئالیسم سیاسی، نه تسلیم است و نه سادهدلی؛ بلکه شناخت درست از موقعیت ایران، مردم ایران و جهان پیرامون ایران است. آنچه من نوشتهام و مینویسم، دعوتی بود و هست به بازگشت از گفتاردرمانی به واقعیت قدرت؛ زیرا اگر منافع ملی ایران در «اندیشه و عقلانیتِ سیاسی ما» بازسازی نشود، در «میدان جنگِ شما» از دست خواهد رفت.
آنچه شما با تهمت و هیاهو میخواهید دفن کنید، تنها راه نجات ایران است: همان عقلانیت، گفتوگو، و شجاعتِ دیدنِ حقیقت.