يکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴
اقتصادی

چرا زندگی برایمان رضایت‌بخش نیست؟ روانشناسان غنای روانی را راز زندگی خوب می‌دانند

چرا زندگی برایمان رضایت‌بخش نیست؟ روانشناسان غنای روانی را راز زندگی خوب می‌دانند
نسیم گیلان - زومیت / در طول تاریخ، دو دیدگاه یا مکتب فکری متفاوت درباره «زندگی خوب» وجود داشته است. اول، مکتب لذت‌گرایی که بر احساسات خوشایند و هیجانات مثبت تاکید دارد. ...
  بزرگنمايي:

نسیم گیلان - زومیت / در طول تاریخ، دو دیدگاه یا مکتب فکری متفاوت درباره «زندگی خوب» وجود داشته است. اول، مکتب لذت‌گرایی که بر احساسات خوشایند و هیجانات مثبت تاکید دارد. دیدگاه دوم، در جستجوی زندگی‌ با معنای عمیق‌تر است و باور دارد زندگی خوب باید دارای معنا، هدف و رفتارهای اخلاقی و فضیلت‌مندانه باشد.
اکنون روان‌شناسان مسیر سومی را مطرح می‌کنند که بر کنجکاوی و چالش تمرکز دارد و فرصتی برای ساختن زندگی‌ سرشار از «غنای روانی» فراهم می‌آورد. ایده آن‌ها از این پرسش ریشه گرفته است که چرا برخی افراد حتی وقتی زندگی‌ شاد و معناداری دارند، احساس رضایت کامل نمی‌کنند؟
بازار
ارین وست‌گیت، دانشیار روان‌شناسی دانشگاه فلوریدا می‌گوید آنچه برخی افراد در زندگی خود کم دارند، غنای روانی است؛ یعنی تجربه‌هایی که باعث می‌شوند فرد با چالش روبرو شود، نگرش و دیدگاهش نسبت به جهان تغییر کند و کنجکاوی‌اش ارضا شود.پس دقیقا چگونه می‌توان زندگی‌ سرشار از غنای روانی ساخت؟ به‌گفته‌ی پژوهشگران، برای ساختن زندگی پر از غنای روانی، باید به دنبال تجربه‌های متنوع و متفاوتی باشیم که دید ما را نسبت به دنیا تغییر دهند. این تجربه‌ها می‌توانند شامل سفر کردن، یادگیری فعالیت یا سرگرمی جدید یا درگیرشدن با هنر باشند.
برای داشتن زندگی پر از غنای روانی، لازم نیست حتما تجربه‌های بزرگ و خارق‌العاده‌ای مثل دیدن شفق قطبی داشته باشید. حتی فعالیت‌های ساده و روزمره مانند خواندن یک کتاب خوب یا گوش‌دادن به آهنگی عمیق و تأثیرگذار هم می‌توانند این نوع غنا را به زندگی شما بیاورند.
از سوی دیگر، لازم نیست همه تجربه‌ها لذت‌بخش باشند. برخی تجربه‌ها، مثل دوران دانشگاه، ممکن است همیشه خوشایند یا لذت‌بخش نباشند، اما همین تجربیات باعث تغییر و تحول در طرز فکر و نگرش شما می‌شوند که به رشد و غنای روانی کمک می‌کند. این موضوع برای تجربه‌هایی مانند زندگی‌کردن در جریان یک طوفان هم صدق می‌کند. شما آن را خوشایند یا حتی معنادار نمی‌دانید، اما دیدگاه شما را دگرگون می‌کند. وست‌گیت می‌گوید: «نمی‌گوییم خوشبختی و معنا اهمیتی ندارند، آن‌ها اهمیت دارند، اما غنا را نیز فراموش نکنید.»وست‌گیت بر این موضوع تاکید می‌کند که خوشبختی و معنا در زندگی اهمیت زیادی دارند؛ اما نباید غنای روانی را که شامل تجربه‌های چالش‌برانگیز و پرمعناست، نادیده گرفت. این سه مورد با هم می‌توانند به زندگی خوب و کامل منجر شوند. برخی از مهم‌ترین تجربه‌های زندگی، تجاربی هستند که گرچه ممکن است خوشایند نباشند، ما را به چالش می‌کشند، شگفت‌زده می‌کنند و باعث می‌شوند دنیا را به شکلی متفاوت ببینیم.پژوهش وست‌گیت و همکارش شیگهیرو اویشی نشان می‌دهد مفهوم و راه رسیدن به زندگی خوب برای هر فرد ممکن است متفاوت باشد و نمی‌توان یک نسخه یا راهکاری ثابت و یکسان را برای همه افراد پیشنهاد داد.
اویشی معتقد است برای رسیدن به زندگی ایده‌آل، فرد باید به درون خود نگاه کند و با تأمل و خوداندیشی، نیازها، خواسته‌ها و ارزش‌های واقعی‌ خویش را بشناسد. این فرآیند خودشناسی کلید درک و ساختن زندگی مطلوب است. اویشی می‌گوید: «آیا هدف شما داشتن زندگی راحت، خوشایند و شاد است؟ یا می‌خواهید تاثیر قابل‌توجهی بر جهان بگذارید؟ شاید هم می‌خواهید انواع مختلف تجربه‌ها را به‌دست آورید، بدون اینکه نگران خوب یا بد بودن نتایج آن‌ها باشید؟ این سؤالات به شما کمک می‌کند بفهمید چه نوع زندگی برای شما معنا‌دارتر است.»
پژوهش وست‌گیت و اویشی نشان می‌دهد انتخاب یا ترجیح شما برای دنبال‌کردن نوع خاصی از زندگی (مثلا زندگی شاد، معنادار یا پر از تجربه) ممکن است به ویژگی‌های شخصیتی و باورهای سیاسی شما بستگی داشته باشد. پذیرا بودن نسبت به تجربه (یکی از پنج ویژگی اصلی شخصیتی) مهم‌ترین ویژگی شخصیتی است که با زندگی سرشار از غنای روانی مرتبط است، درحالی‌که زندگی‌ شاد و معنادار بیشتر با دیدگاه‌های جهان‌بینی محافظه‌کارانه ارتباط دارند.ترجیحات شما می‌توانند روی بخش‌های مختلف زندگی‌، ازجمله شغل‌ شما اثر بگذارند. اویشی می‌گوید پژوهش‌های گذشته نشان می‌دهند کسانی که از شغل خود راضی هستند، معمولا شغل‌هایی با درآمد بالا دارند (مثل جراح یا متخصص علم داده). از سوی دیگر، افرادی مثل معلمان، مددکاران اجتماعی و پلیس‌ها بیشتر احساس می‌کنند شغلشان پرمعنا و هدفمند است.
اویشی از این موضوع سردرگم بود که چرا برخی شغل‌ها مثل نویسندگی و ویراستاری، برخلاف انتظار، رضایت شغلی بالایی ندارند و افراد شاغل در این حرفه‌ها معنا و هدف زیادی نیز در کارشان احساس نمی‌کنند. او می‌گوید اگر فقط به رضایت شغلی و معنا توجه کنیم، ممکن است به هنرمندان یا افراد خلاق توصیه کنیم شغلشان را رها کنند و سراغ شغل‌هایی بروند که ازنظر آماری، رضایت یا معنا بیشتری دارند. اما من فکر می‌کنم بُعد سومی هم در شغل وجود دارد، یعنی شغل‌هایی که از نظر روان‌شناختی غنی هستند. در این شغل‌ها آزادی بیشتری وجود دارد و وظایف در طول روز و سال تکراری نیست. به عبارت دیگر، بعضی شغل‌ها ممکن است نه خیلی پردرآمد باشند و نه خیلی معنادار، اما از آنجایی که متنوع و آزادانه هستند، برای بعضی‌ها جذاب و لذت‌بخش‌ هستند؛ زیرا باعث رشد ذهنی و تجربه‌های تازه می‌شوند.
مطالعه در مجله‌ی Trends in Cognitive Sciences منتشر شده است.


نظرات شما