نسیم گیلان - رویداد 24 / آنچه در ادامه میخوانید ترجمه و بازنویسی یک گزارش تفصیلی است که توسط «شین هریس»، روزنامهنگار حوزه امنیت ملی در نشریه «آتلانتیک» منتشر شده است. نویسنده در این گزارش با طرح ادعاهایی درباره ارتباط با یک افسر اطلاعاتی سابق ایران، روایتی از جنگ سایبری، جاسوسی دوجانبه و سرنوشت مبهم این فرد ارائه میدهد. انتشار این مطلب صرفا جهت بازتاب دیدگاههای رسانههای غربی درباره پروندههای امنیتی است و محتوای آن مستقلا قابل تایید نیست.
داستان با یک تصویر نمادین از تقابل ایران و آمریکا آغاز میشود؛ تصویری که شین هریس، نویسنده آتلانتیک، آن را نقطه شروعی برای ورود به دنیای تاریک جاسوسی مدرن قرار داده است. دسامبر ۲۰۱۱ بود که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) کنترل یکی از پیشرفتهترین داراییهای خود را از دست داد. پهپاد رادارگریز RQ-۱۷۰ Sentinel، که به دلیل تکنولوژی فوق سری و شکل بومرنگیاش به «جانور قندهار» شهرت داشت، در نزدیکی کاشمر و در فاصله حدود ۱۴۰ مایلی مرز افغانستان فرود آمد.
بازار ![]()
نویسنده آتلانتیک توصیف میکند که چگونه این پرنده آهنین، که قرار بود چشم بینای آمریکا در آسمان ایران باشد، به یک غنیمت جنگی بدل شد. تلویزیون دولتی ایران آن را مکرر به نمایش گذاشت؛ آنهم در حالی که زیر بالهای ۳۰ فوتیاش بنرهایی با شعارهای انقلابی و جمله معروف «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» نصب شده بود. این برای واشنگتن فراتر از یک شکست فنی بود و به یک کابوس اطلاعاتی بود. سوالی که ذهن مقامات آمریکایی را درگیر کرده بود این بود: آیا این پهپاد چند میلیون دلاری شرکت لاکهید مارتین صرفا دچار نقص فنی شده و مسیر را گم کرده است؟ یا اینکه ایران واقعا به توانمندی سایبری لازم برای شکار این پرنده رادارگریز دست یافته است؟
شین هریس مینویسد که پاسخ این معما تا چهار سال در هالهای از ابهام باقی ماند، تا اینکه در آوریل ۲۰۱۶، پیامی مرموز در یک تالار گفتگوی امنیت سایبری ظاهر شد و دریچهای به سوی ماجرایی پیچیدهتر گشود.
تماس از تاریکی؛ بازی آغاز میشود
به روایت آتلانتیک، ماجرا از یک دعوت عمومی شروع شد. گروه هکری موسوم به «پرستو» - نامی که نویسنده اشاره میکند به معنای پرندهای کوچک (Swallow) در فارسی است - با انتشار ایمیلی از روزنامهنگاران دعوت کرد تا درباره سرنوشت آن پهپاد سوال کنند. هریس که تجربه طولانی در پوشش اخبار امنیت ملی دارد، اعتراف میکند که معمولاً کسانی که ادعای داشتن «داستان واقعی و محرمانه» را دارند، افرادی متوهم یا کلاهبردارند. با این حال، حس کنجکاوی او را واداشت تا ایمیلی ارسال کند.
پاسخی که ۳۶ ساعت بعد دریافت شد، آغازگر یک «بازی» اطلاعاتی بود. فردی که خود را با نام مستعار «پی» معرفی میکرد، با زبان انگلیسی دستوپاشکسته، اما قابلفهم نوشت: «بله، من میخواهم هویتم محفوظ بماند و مایلم تمام حقایق پشت پرده آن داستان را فاش کنم».
گزارشگر آتلانتیک مدعی است که این منبع، خود را فراتر از یک هکر معمولی معرفی کرد. او ادعا میکرد عضو گروهی است که پیشتر مدعی نفوذ به سرورهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و حتی اداره امنیت ملی هستهای آمریکا شده بود. اما وقتی ارتباط آنها به محیط امن و رمزگذاری شده اپلیکیشن «کریپتوکت» منتقل شد، ادعاهای «پی» رنگ و بوی امنیتیتری به خود گرفت. او دیگر مانند یک هکر صحبت نمیکرد؛ او مدعی بود که افسر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران است و فرماندهی یک واحد سطحبالای سایبری را بر عهده دارد؛ همان واحدی که مسئول فرود آوردن پهپاد آمریکایی بوده است.
در این گزارش آمده است که منبع ایرانی، جزئیاتی فنی از نحوه شکار پهپاد ارائه داد. او مدعی شد که تیمش با استفاده از اطلاعات ماهوارهای و رادیویی و بهرهگیری از دانش فنی، که ادعا میکرد از ارتش چین دریافت شده، توانستند ارتباط پهپاد با پایگاهش را مختل کنند.
او با لحنی که آمیزهای از طنز و غرور بود، برای هریس چنین نوشت: «سوخت دختره [پهپاد] تمام شد و مجبور شد با چتر نجات فرود اضطراری داشته باشد».
نقاببرداری؛ ظهور «محمد حسین تاجیک»
به نوشته آتلانتیک، منبع ناشناس پس از چند هفته تبادل پیام و اعتمادسازی اولیه بالاخره در ۱۱ مه ۲۰۱۶ هویت ادعایی خود را فاش کرد: «نام من محمد حسین تاجیک است». او خود را ۳۵ ساله معرفی کرد، اما با جملهای که نشان از فرسودگی روانی داشت، افزود: «اما در قلب و روحم ۹۹۹ سال پیرتر هستم».
شین هریس در تحلیل شخصیت این منبع مینویسد که او شخصیتی پارادوکسیکال داشت؛ ترکیبی از شوخطبعی تلخ، هوش سرشار و افسردگی عمیق. تاجیک ادعا میکرد که طراح بسیاری از عملیاتهای سایبری بزرگ ایران بوده است. او مدعی بود در حملات سایبری به زیرساختهای مالی غرب، سدها و شبکههای برق نقش داشته است. اما سوال اصلی نویسنده این بود: چرا چنین مهره کلیدیای باید با یک خبرنگار آمریکایی صحبت کند؟
پاسخ این سوال، طبق ادعای آتلانتیک، در نقشهای نهفته بود که تاجیک طراحی کرده بود. او به هریس گفت که قصد انتقام دارد. او میخواست با افشای اسرار عملیاتی، به زعم خود به مقامات بالادستی که او را آزرده بودند، ضربه بزند. اما بخش دوم نقشهاش، به تعبیر هریس، «دیوانهوار» بود. تاجیک ادعا کرد که پیش از این، به مدت پنج سال (از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳) به عنوان جاسوس برای سازمان سیا کار کرده است و اکنون میخواهد از طریق این خبرنگار، دوباره با رابطهای قدیمیاش در سیا ارتباط برقرار کند تا او را از ایران خارج کنند.
آناتومی یک نفوذی؛ تبارشناسی و انگیزهها
هریس در گزارش خود برای درک انگیزههای این منبع، به واکاوی پیشینه او میپردازد. طبق ادعای مطرح شده در گزارش، محمد حسین تاجیک در خانوادهای کاملا انقلابی متولد شده بود. او مدعی بود پدرش، که در متن با نام «حاجی ولی» از او یاد میشود، از چهرههای امنیتی سابقهدار بوده که در سال ۱۳۵۷ در تسخیر مقر ساواک نقش داشته و بعدها در تاسیس نهادهای اطلاعاتی مشارکت کرده است.
هریس مینویسد که محمد تاجیک خود را یک نابغه ریاضی و کامپیوتر معرفی میکرد که در ۱۸ سالگی جذب وزارت اطلاعات شد. اما محمد، بر خلاف پدرش، شیفته فرهنگ غرب بود. در مکالماتش مدام از فیلمهای هالیوودی نقلقول آورده و خود را با شخصیتهای فیلم «رستگاری در شائوشنک» مقایسه میکرد و معتقد بود در دنیای بیرون از حصارهای امنیتی دوام نخواهد آورد.
آتلانتیک در تحلیل روانشناختی این فرد، به الگوی معروف انگیزههای جاسوسی موسوم به «MICE» (پول، ایدئولوژی، اجبار و ایگو/خودشیفتگی) اشاره میکند و معتقد است که انگیزه اصلی تاجیک، ترکیبی از تغییر ایدئولوژی و البته «خودشیفتگی» (ایگو) شدید بوده است. او باور داشت که از همه باهوشتر است؛ هم از فرماندهانش در ایران و هم از رابطهایش در سیا.
ادعاهای سایبری؛ از آرامکو تا بانک بنگلادش
بخش قابل توجهی از گزارش آتلانتیک به ادعاهای فنی و عملیاتی تاجیک اختصاص دارد. اگرچه نویسنده تاکید میکند که راستیآزمایی مستقل همه این ادعاها ممکن نیست، اما جزئیات ارائهشده توسط تاجیک را «حیرتانگیز» توصیف میکند.
تاجیک مدعی شد که در حمله سایبری ویرانگر سال ۲۰۱۲ به شرکت ملی نفت عربستان (سعودی آرامکو) نقش مستقیم داشته است؛ حملهای که طی آن اطلاعات حدود ۳۰ هزار رایانه پاک شد و صنعت نفت عربستان را فلج کرد.
او همچنین ادعا کرد که تیمش در سال ۲۰۱۵ موفق شده به شبکه ماهوارهای تجاری iDirect نفوذ کند تا از این طریق کنترل پهپادهای آمریکایی را به دست بگیرد. (هرچند سخنگوی شرکت iDirect در پاسخ به استعلام آتلانتیک، وقوع چنین حادثهای را تکذیب کرده است).
اما شاید عجیبترین ادعای مطرح شده در این گزارش، مربوط به سرقت ۸۱ میلیون دلاری از بانک مرکزی بنگلادش در فوریه ۲۰۱۶ باشد. در حالی که نهادهای بینالمللی انگشت اتهام را به سوی هکرهای کره شمالی نشانه رفته بودند، تاجیک مدعی بود که ایران نقشی مخفیانه و کلیدی در این ماجرا داشته است. طبق روایت او که در آتلانتیک بازتاب یافته، ایران دستورالعملهای فنی نفوذ به شبکه سوئیفت را در اختیار حزبالله لبنان قرار داده و آنها نیز این دانش را در ازای دریافت تجهیزات موشکی، به کره شمالی فروختهاند. هریس مینویسد که کارشناسان امنیت سایبری اگرچه مدرکی برای اثبات این ادعا نیافتند، اما سناریوی توصیف شده را از نظر فنی «محتمل» دانستند.
از همکاری با سیا تا شکنجه در اوین
شین هریس در ادامه گزارش خود به نیمه تاریکتر زندگی تاجیک میپردازد: دوران همکاری ادعایی او با سازمان سیا. طبق روایت آتلانتیک، تاجیک مدعی بود که در سفرهایش به لبنان، با رهبران ارشد حزبالله دیدار داشته و اطلاعات ساختاری و نحوه تعامل آنها با نهادهای ایرانی را به سیا منتقل میکرده است.
اما این رابطه در سال ۲۰۱۳ قطع میشود. نویسنده به نقل از منابع اطلاعاتی خود در واشنگتن مینویسد که سیا به دلیل «غیرقابل کنترل بودن» تاجیک و رفتارهای پارانوئید او، ارتباطش را قطع کرد. تاجیک پروتکلهای امنیتی سیا را نادیده میگرفت و اصرار داشت که از روشهای ابداعی خود برای ارتباط استفاده کند.
بر اساس این گزارش، تاجیک مدت کوتاهی پس از قطع ارتباط با سازمان سیا، توسط نیروهای امنیتی ایران شناسایی و بازداشت میشود. آتلانتیک مدعی است که او به زندان اوین منتقل شده و تحت شکنجههای شدید قرار گرفته است. دوستان او و فعالان حقوق بشر به نویسنده گفتهاند که بازجویان برای شکستن مقاومت او از روشهای خشنی استفاده میکردند؛ از جمله ریختن آب جوش روی بدن و نگهداری در سلولهای قبرمانند با نور مداوم.
نکته مبهمی که هریس بر آن دست میگذارد، آزادی ناگهانی تاجیک است. او مینویسد که تاجیک پس از ماهها شکنجه و حبس، با دخالت پدر بانفوذ خود (حاجی ولی) و سپردن وثیقه آزاد میشود تا در انتظار دادگاه بماند. نویسنده این سوال را مطرح میکند: آیا آزادی او بخشی از یک بازی پیچیدهتر ضدجاسوسی از سوی ایران بوده است؟ یا صرفا نفوذ خانوادگی باعث نجات موقت او شد؟
آخرین قمار؛ رویای افشاگری و مرگ
آتلانتیک روایت میکند که تاجیک از زندان آزاد شد، اما اکنون از نظر جسمی و روحی آسیب دیده بود و در همین وضعیت بود که آخرین قمار زندگیاش را آغاز کرد: او با «روحالله زم»، مدیر وقت کانال آمدنیوز که در آن زمان در پاریس ساکن بود، ارتباط گرفت. هدف تاجیک تبدیل شدن به «ادوارد اسنودن ایران» بود. او میخواست با افشای اسناد محرمانه، به چهرهای نمادین تبدیل شود.
طبق آنچه در این مقاله آمده، تاجیک در ژوئیه ۲۰۱۶ قصد داشت با چمدانی پر از اسناد اسکنشده از طریق مرز ترکیه از ایران خارج شود. زم مدعی شده بود که این اسناد مربوط به برنامه هستهای ایران بوده است (ادعایی که هریس میگوید شخصا نمیتواند آن را تایید کند).
اما برنامه فرار لو رفت. نویسنده به نقل از منابع نزدیک به ماجرا مینویسد که برادر کوچکتر تاجیک (امیر) متوجه نیت او شد و پدرشان را مطلع کرد. روز پنجم ژوئیه ۲۰۱۶، روزی که قرار بود تاجیک با هریس گفتگوی آنلاین داشته باشد، سکوت برقرار شد.
پایان معما؛ قتل یا مرگ طبیعی؟
خبر مرگ محمد حسین تاجیک چند روز بعد به گوش هریس رسید. طبق روایت آتلانتیک، جسد او در منزل پدری پیدا شد. گواهی فوت علت مرگ را مشخص نکرد و کالبدشکافی نیز انجام نشد.
هریس در گزارش خود به تئوری مطرح شده از سوی روحالله زم اشاره میکند. وی معتقد بود که «حاجی ولی» (پدر تاجیک) در یک اقدام ایدئولوژیک و برای حفظ آبروی نظام و خانواده، فرزند خود را به قتل رسانده یا زمینه مرگ او را فراهم کرده است. (روحالله زم در گفتوگو با صدای آمریکا نیز این روایت را تعریف کرده است).
هریس همچنین فاش میکند که دو هفته پس از مرگ تاجیک، ماموران افبیآی به سراغ او آمدهاند. آنها به هریس هشدار دادند که نام او در میان هکرهای ایرانی شنیده شده و آنها قصد دارند اطلاعاتی درباره او کسب کنند. این موضوع برای هریس تاییدی بود بر اینکه تاجیک واقعا تحت نظر بوده و ارتباطاتش با خبرنگار آمریکایی لو رفته است.
شین هریس گزارش خود را با نگاهی تراژیک به سرنوشت جاسوسان در بازیهای بزرگ قدرت به پایان میبرد. او محمد حسین تاجیک را نه قهرمان میداند و نه خائن، بلکه معتقد است تاجیک قربانی جاهطلبیهای خود و خشونت ذاتی دنیای جاسوسی معرفی میکند.
هریس نتیجه میگیرد که تاجیک در گردابی از هویتهای چندگانه غرق شد؛ او همزمان میخواست افسر وفادار اطلاعات، منبع ارزشمند سیا، افشاگر آزادیخواه و فرزند خانوادهای مذهبی و نزدیک به حکومت باشد. تاجیک به نبوغ خود بیش از حد اطمینان کرده بود و سعی داشت با دستگاهها و نهادهای اطلاعاتی بازی کند؛ و در نهایت همین نهادها بودند که وی را بلعیدند. هریس مینویسد: «او فکر میکرد از همه باهوشتر است، اما در نهایت تنها یک مهره سوخته بود... رویای او برای تبدیل شدن به ادوارد اسنودن ایران هرگز محقق نشد و او در قبرستان بهشت زهرا، با رازهایش دفن شد.»
این متن گزارشی تحلیلی از مقاله منتشر شده در مجله The Atlantic است و بازتابدهنده دیدگاههای نویسنده اصلی (شین هریس) میباشد. انتشار این مطلب به معنای تایید صحت ادعاهای مطرح شده درباره اشخاص، نهادها و وقایع امنیتی نیست.