نسیم گیلان
قند پارسی/ با طایفهٔ بزرگان به کشتی در نشسته بودم
پنجشنبه 13 بهمن 1401 - 09:00:58
آخرین خبر مقاله
نسیم گیلان - آخرین خبر / با طایفهٔ بزرگان به کشتی در نشسته بودم. زورقی در پی ما غرق شد. دو برادر به گردابی در افتادند.
یکی از بزرگان گفت ملاح را که: بگیر این هر دو را که به هر یکی پنجاه دینارت دهم.
ملاح در آب افتاد و تا یکی را برهانید آن دیگر هلاک شد.
گفتم: بقیت عمرش نمانده بود از این سبب در گرفتن او تأخیر کرد و در آن دگر تعجیل.
ملاح بخندید و گفت: آنچه تو گفتی یقین است، و دگر میل خاطر من به رهانیدن این بیشتر بود که وقتی در بیابانی مانده بودم و مرا بر شتری نشاند، و از دست آن دگر تازیانه‌ای خورده‌ام در طفلی.
گفتم: صدق الله من عَمِل صالحاً فَلنفسهِ و مَن اَساءَ فَعَلیها.
تا توانی درون کس مخراش
کاندر این راه خارها باشد
کار درویش مستمند بر آر
که تو را نیز کارها باش
منبع گلستان 

http://www.gilan-online.ir/Fa/News/355070/قند-پارسی--با-طایفهٔ-بزرگان-به-کشتی-در-نشسته-بودم
بستن   چاپ