نسیم گیلان
قصه گویی نوعی معماری است برای انتقال لذت به دیگران
پنجشنبه 6 بهمن 1401 - 13:01:31
آخرین خبر مقاله
نسیم گیلان - خراسان / این‌جا قصه حرف اول را می‌زند. فرقی ندارد به چه زبانی حرف می‌زنی، چندساله‌ای و کاروبارت چیست، اگر اهل دنیای قصه باشی، جایت این‌جاست؛ این‌جا یعنی جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی که همه از بچه‌های کوچک گرفته تا پدربزرگ و مادربزرگ‌های 80ساله دورهم جمع می‌شوند تا قصه‌های‌شان را تعریف کنند. بیست‌وچهارمین جشنواره قصه‌گویی امسال در شهر یزد برگزار شد و شرکت‌کنندگان در بخش‌های ملی، بین‌الملل، زبان اشاره، پادکست، آیینی-سنتی و... با هم رقابت کردند. جوانه این‌هفته به‌سراغ نوجوانی رفته که در مسابقه قصه‌گویی رتبه اول بخش ملی را به‌دست آورده‌است؛ این شما و این هم «فاطمه محمدیِ» 17ساله اهل قزوین که خوب بلد است قصه‌ را به گوش‌ دوستدارانش برساند. 
‌‌ توی جشنواره چه خبر بود؟
جشنواره قصه‌گویی، 24سال است که در سطح بین‌المللی برگزار می‌شود و شرکت‌کننده‌ها در گروه‌های سنی مختلف با هم رقابت می‌کنند؛ مسابقه‌ای شیرین و پرشور. من در بخش ملی، با قصه «قوقولی» شرکت کردم. ماجرای خروسی که صدایش از دستش فرار می‌کند چون خروس بی‌محل است. صدای خروس درطول قصه دنبال جای تازه‌ای برای خودش می‌گردد و اما دست‌آخر برمی‌گردد سرجای خودش. ویرایش قصه و کارگردانی‌اش را مربی‌ام، خانم «میربها» برعهده داشتند و راوی قصه، من بودم.
‌‌کی و چطور سر از دنیای قصه‌گویی درآوردی؟
همه‌چیز از هشت‌سالگی و شرکت در کلاس‌های داستان‌نویسی و قصه‌گویی کانون شروع شد. اولین‌بار چهارسال پیش در بخش 90ثانیه جشنواره قصه‌گویی شرکت کردم. دوسال بعدش در بخش ملی شرکت کردم اما رتبه نیاوردم. امسال با آمادگی بیشتر شروع کردم به تمرین کردن و خداراشکر نتیجه گرفتم. راستش را بخواهید اولش خستگی تمرین کردن و نتیجه نگرفتن‌های قبلی توی تنم بود اما این مسیر آن‌قدر پر از درس تجربه و خوشمزه است که دلم خواست باز هم تجربه‌اش کنم. یاد گرفتم ناامید شدن و کم آوردن، معنی ندارد و وقتی کاری را شروع می‌کنی، باید تا تهش بروی.
‌‌اجازه می‌دهی کمی توی رویاها و فانتزی‌هایت سرک بکشیم؟
در رویاهای من، همه ساختمان‌های شهر، صاف و قشنگ‌اند که این رویا، از هدفم در زندگی ناشی می‌شود؛ من دوست دارم در آینده معمار بشوم. شاید برای‌تان عجیب باشد که قصه‌گویی و معماری چه ربطی به‌هم دارند. قصه‌گویی، چیدن یک‌سری عناصر کنار هم و طی کردن مراحل برای رسیدن به یک نتیجه است که لذت این فرایند را به دیگران منتقل می‌کنی. این چیدمان لذت‌بخش در معماری هم وجود دارد. خب درباره فانتزی‌ام هم بگویم که در خیالاتم همیشه به این فکر می‌کنم که کاش وقتی از خانه بیرون می‌روم، مردم خنده‌رو باشند. نمی‌دانم چطور، مثلا هوا قلقلکی باشد و خنده روی صورت آدم‌ها بیاورد.
‌‌دوست و آشنا چه نگاهی به فعالیت موردعلاقه تو یعنی قصه‌گویی دارند؟
تا حالا خیلی پیش آمده که دوستانم از من بپرسند چطور خوب و روان صحبت می‌کنم و به‌راحتی ازپس کارهایی مثل اجرا کردن در مدرسه یا انشا نوشتن برمی‌آیم. من هم برای‌شان توضیح داده‌ام و تا حالا چندنفر از دوستانم عضو کانون شده‌اند. خب خیلی دلگرم‌کننده است. اصولا تشویق شدن به‌ویژه از سمت خانواده، من را مطمئن‌ می‌کند که قدم‌هایم را محکم‌تر بردارم اما همیشه هم نظر دیگران مثبت نیست. گاهی از دوست و آشنا و مسئولان مدرسه می‌شنوم «این راهی نیست که به‌دردت بخورد.»، «بنشین سر درست!» و چیزهایی شبیه به این‌ها. من این حرف‌ها را می‌گذارم به‌حساب ناآشنایی آن‌ها با جهان قصه‌گویی.

http://www.gilan-online.ir/Fa/News/353619/قصه-گویی-نوعی-معماری-است-برای-انتقال-لذت-به-دیگران
بستن   چاپ