داستانک/ حسرت نداشته ها
يکشنبه 2 آبان 1400 - 01:09:48
آخرین خبر مقاله
|
|
نسیم گیلان - آخرین خبر /سارا با قیافه ای در هم کنار مادرش روی نیمکت پارک نشسته بود و با حسرت به دختری که روی نیمکت رو به رو نشسته بود نگاه می کرد. صورت بزک کرده دختر به نظرش خیلی زیبا آمد. با حسرت با خود گفت: چی می شد که من جای این دختر بودم یا حداقل ذره ای از زیبایی و قیافه او را داشتم. دختر زیر چشمی نگاهی به سارا انداخت. او حاضر بود تمام زندگیش را بدهد تا بتواند دوباره یک لحظه مثل سارا در کنار مادرش بنشیند و مثل حالا از فرار پشیمان نباشد.
http://www.gilan-online.ir/Fa/News/304135/داستانک--حسرت-نداشته-ها
|