نسیم گیلان
کتابی که زوایای تاریک زندگی ابن سینا را روشن می‌کند
يکشنبه 9 خرداد 1400 - 20:17:50
آخرین خبر مقاله
نسیم گیلان - خبرگزاری کتاب ایران /سید حمیدرضا مهاجرانی می‌گوید: کتاب یوسف زیدان زوایای تاریکی از زندگی ابن سینا را برای ما روشن کرده که با ترکیبی از حقایق تاریخی از یک سو و استفاده از عنصر خیال از سوی دیگر، آن را به شکل بسیار زیبا و نزدیک به ذهن و سهل‌الوصولی در اختیار ما قرار داده است.
سیزدهمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی بوعلی سینا به بررسی کتاب «بندی قلعه بیداد» (ابن سینا در محبس) نوشته‌ی یوسف زیدان نویسنده مصری اختصاص داشت که با حضور یوسف زیدان و سید حمیدرضا مهاجرانی به صورت مجازی پخش شد. این کتاب به‌ تازگی به همت انتشارات نیلوفر منتشر شده ‌است.
سید حمیدرضا مهاجرانی سخنانش را با معرفی کتاب آغاز کرد و گفت: این کتاب از چند جهت ارزشمند و ارزش‌های نهفته در این رمان بسیار شیوا و جان‌نواز است که در چند جا باید مورد بحث و تحقیق قرار بگیرد. این رمان در یک کلام، تفسیری بسیار زیبا، عمیق و در عین حال نزدیک به ذهن، خالی از تکلف و تهی از دشواریابی در پیدا کردن معانی عبارات است حتی در کتاب حی بن یقظان که بخش‌هایی از آن نیز در این کتاب آمده و کتاب الهدایه که بخش‌هایی از آن در این کتاب ذکر شده واقعا اثری باارزش و در نوع تحسین و شایان توجهی است. جمله‌ای معروف وجود دارد که می‌گویند هیچ کتابی نیست که ارزش یکبار خواندن را نداشته باشد ولی به نظر بنده رمان فَردقان که در فارسی فردجان ترجمه می‌شود از آن دسته رمان‌هایی است که چندین و چندبار ارزش خواندن را دارد.
کتاب زیدان یکی از زیباترین و شریف‌ترین مخلوقات ادبیات است
وی افزود: از زندگی ابن سینا. بسیار شنیده‌ایم، از شخصیت ادبی، تاریخی و شخصیت فلسفی‌اش. از ابن سینا در زمینه تاریخ، فلسفه، حکمت، منطق، پزشکی، ریاضیات، نجوم، فلسفه بسیار صحبت شده و کتاب‌هایی که درباره این شخصیت تاثیرگذار و جاودان در اختیار ماست شاید کتابخانه مستقلی را به خودش اختصاص بدهد. رمان فردقان در نوع خودش با زبان بسیار هنرمندانه روایت شده و در قالب رمان می‌توان به جرأت سوگند خورد که یکی از زیباترین و شریف‌ترین مخلوقات ادبیات است. این کتاب زوایای تاریکی از زندگی ابن سینا را برای ما روشن کرده که با ترکیبی از حقایق تاریخی از یک سو و استفاده از عنصر خیال از سوی دیگر، آن را به شکل بسیار زیبا و نزدیک به ذهن و سهل‌الوصولی در اختیار ما قرار داده است.
مهاجرانی گفت: ابن سینا از زمره افراد و شخصیت‌هایی‌ است که فراتر از زمان خودش بوده و به خاطر همین فراتر از زمان بودن توسط معاصران خود قابل هضم نبوده است حتی اتهام کفرکیشی هم به این شخصیت عظیم و اندیشه بزرگ و طلایی زدند، آنجا که اعتراف می‌کند و می‌فرماید: «کفر چو منی گزاف و آسان نبود / محکمتر از ایمان من ایمان نبود / در دهر چو من یکی و آن هم کافر / پس در همه دهر یک مسلمان نبود» اتهام کفرزدن به ما ساده است ولی درک ما و درک آنچه را که می‌گوییم و فهم آنچه را که به آن می‌اندیشیم کار ساده‌ای نیست.
استاد گرانقدر حضرت آقای دکتر شفیعی کدکنی در غزل معروف خود ناگزیده دهر درباره افرادی که فراتر از زمان خود می‌اندیشد و در واقع اندیشه‌ها و افکار و شخصیت‌هایی که فراتر از زمان خودشان هستند و بالاتر از زمان خود اندیشه می‌کنند ابیات نغزی دارد که می‌فرماید: «گه مُلحد و گه دَهری و کافر باشد / گه دشمنِ خلق و فتنه پرور باشد / باید بچشد عذاب تنهایی را / مردی که ز عصر خود فراتر باشد»

نسیم گیلان


خرد ناب ابن سینا دوردست از بشر نیست
وی افزود:‌ شخصیت‌هایی که همیشه فراتر از زمان خود بودند، از یک سو توسط روشنفکران متهم به تعصبات عاری از فهم می‌شدند و از سوی دیگر توسط مدعیان دینداری و آن طور که حضرت حافظ بیان می‌کند از سوی وعاظ شیخه‌شناس متهم به کفرکیشی و بی‌دینی می‌شدند. این نشان می‌دهد انسان‌هایی که فراتر از زمان خودشان هستند هر چقدر از نقطه آدم بودن که یک وجود است شروع می‌کنند و به سمت انسان، که یک شدن است گام برمی‌دارند و حرکت می‌کنند، رفته رفته تنهایی را بیشتر به آن‌ها تحمیل می‌کنند، رفته رفته بیشتر در انزوا فرو می‌روند. این سنت لایتبدل تاریخ است. تا آنجا که حضرت حافظ می‌فرماید:‌ «آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر / کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد» یعنی این چیزی نیست که فقط در زمان ابن سینا بوده و بعد تمام شده بلکه پیش از آن در زمان حلاج حسین بن منصور حلاج بوده و به همین ترتیب تا به دوران معاصر هم رسیده و شاهد هستیم که بسیاری از افرادی که فراتر از زمان خودشان بودن، در این انزوا فرورفته‌اند.
مهاجرانی بیان کرد: این موضوع و این تنهایی را که این افراد و این شخصیت‌ها، این اندیشه‌ها، این مظاهر فکری و اندیشه‌ای در دوران خودشان تحمل کرده‌اند، آقای یوسف زیدان به شکل بسیار بسیار زیبا و نزدیک به ذهن در رمان فردقان به نمایش گذاشته و به خواننده خودش القا می‌کند که این افراد چه عذاب‌هایی را کشیدند، چه حرمان‌هایی را تحمل کردند و چه آلامی را پشت سر گذاشتند تا اینکه که توانستند به عنوان یک میراث جاودان در آسمان پرستاره تمدن و اندیشه بشری، خودشان را برای همیشه نورافشان قرار بدهند.
نکته بسیار جالب دیگری که در این رمان به آن برمی‌خوریم این است که یوسف زیدان با هنرمندی تمام ابن سینا را ضمن اینکه به عنوان یک ستاره بسیار درخشان، نور افشان و والامرتبه در آسمان اندیشه و خرد ناب بشری به ما معرفی می‌کند در عین حال به ما ثابت می‌کند که این ستاره، این اندیشه، این حکمت، این خرد ناب دوردست از بشر و دست نایافتنی نیست. در اوج ارتقا، در اوج بلندبالایی و در اوج عظمت با این حال در کنار ما با ما و درمیان ماست.
وی افزود:‌ آنجایی که در یکی از فرازهای کتابش ابن سینا، در فصل ابتدای کتاب به نام مزدوج که من آن را به عنوان دو مَرده ترجمه کرده‌ام. زندانبان و رئیس همان دژ فردقان است. به این دلیل به او مزدوج می‌گفتند که به اندازه دو مرد نیرو داشته به اندازه دو مرد غذا می‌خورده و به اندازه دو مرد توان داشته و آدم هیکل‌مند و قوی اندامی بوده و به این دلیل نامش را مزدوج گذاشته است ولی مزدوج نماد یک انسان بسیار معمولی است که نه ‌سواد درستی دارد و نه مطالعاتی داشته و نه از حکمت، فلسفه، پزشکی و نجوم چیزی می‌دانسته، فقط تمام زندگی‌اش در این خلاصه می‌شده که زندانبانی کند و ریاست یک دژ را به عهده بگیرد و زن و بچه‌هایش را نیز اداره کند.
این استاد دانشگاه گفت: اما با این حال یوسف زیدان در همین فصل از کتاب، خیلی زیبا مزدوج را در کنار ابن‌سینا می‌نشاند و ابن سینا به زبانی بسیار ساده از معجزه‌های خودش که در منطق سروده صحبت می‌کند و آن‌ها را براش تحلیل می‌کند و با مثال‌های نزدیک به ذهن آن‌طور که قابل فهم باشد برای منصور مزدوج آنها را توضیح می‌دهد. این پیام بسیار زیبایی دارد، از نظر ابن سینا همه انسان‌ها ارزشمند هستند انسان به ماهو انسان ارزشمند است حتی اگریک زندانبان معمولی باشد حتی اگر یک جنگجویی باشد که غیر از تاکتیک و استراتژیک در عرصه نبرد مبارزه و ارتش چیز دیگری اهمیت نداره و دایره دانش به همان محدوده محصور می‌شود ولی چرا ابن سینا اینها را برایش توضیح می‌دهد ؟ به خاطر اینکه به ما این پیام را برساند که ابن سینا فردی است که در اوج بلندبالایی و در اوج ارتقا و بلندنشینی در عرصه اندیشه و حکمت و فلسفه و خرد، خیلی راحت کنار یک انسان عادی می‌نشیند و غامض‌ترین مسائل را سعی می‌کند با شیواترین، ساده‌ترین و نزدیک به ذهن‌ترین عبارات برای او توضیح بدهد.
اخلاق سینایی در اوج بالانشینی با ما هستند
وی افزود:‌ این اخلاق سینایی است که در این رمان در این فصل به شکل بسیار زیبایی توسط دکتر زیدان عرضه شده است. دانشمندان در اوج بالانشینی با ما هستند، در کنار ما هستند و با ما سخن می‌گویند و در اوج آنکه فراتر از زمانشان می‌اندیشند و آلام، رنج‌ها، تنهایی‌ها و عذاب‌ها را متحمل می‌شوند این پیام را دارد که خداوند با این دسته از افراد همان معامله‌ای را می‌کند که با ایوب نبی کرد. این نکته بسیار ظریف و زیبایی است که یوسف زیدان در رمان فردقان عرضه کرده‌ است اما نکته دوم که در این رمان به شکل بسیار زیبایی عرضه شده مجموعه درگیری‌هایش با درباری‌ها و با اعضای ارتش است که می‌خواستند وارد سیستم بشوند و خودشان را تحمیل بکنند و به نحوی در حکومتداری خودشان را دخیل کنند، ابن سینا این‌ها را نمی‌پذیرفت و به سماءالدوله می‌گفت که اعضای ارتش افرادی هستند که وظیفه حفظ تمامیت ارضی را دارند آنها طوری تربیت شدند که برای جنگ مناسب هستند نه برای تصمیم‌گیری در سطوح سیاسی.
و روی همین اصل اعضای ارتش با ابن سینا درافتادند و آنقدر سعایت کردند که سماءالدوله مجبور شد وی را به همین زندان بفرستد که حداقل ابن سینا را نکشند. چون آن‌ها طالب مرگ ابن سینا بودند ولی سماءالدوله کوتاه آمد و به تبعید کردن وی در زندان فردقان رضایت داد و گفت حداقل تا یک مدتی اینجا باشد تا آب‌ها از آسیاب بیفتد که ما بن سینا را از دست ندهیم و از طرفی ارتش را هم از دست ندهیم چون اگر ارتش علیه ما شورش می‌کرد دردسرهای دیگری به لحاظ سیاست، اصول دیپلماسی و مملکت‌داری برایشان ایجاد می‌شد.
نبرد بین عشق و دانش فصل جذاب کتاب است
مهاجرانی گفت: ابن سینا در این قسمت، نبرد دیگری هم با مدعیان دین‌دار وابسته به دربار داشت. حضرت دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب «فرار از مدرسه» بیان کرده و فقها و وعاظ دربار سلجوقیان را به تصویر کشیده عده‌ای فقیه جاه‌طلب یا به تعبیر حافظ واعظ شیخه‌شناسی بودند که تنها از دین به عنوان یک اسم رمز، اسم شب برای ورود به کاخ جادویی قدرت استفاده می‌کردند و چنین افرادی که روشنفکر و اهل ابداعات فکری بودند آنها را بر نمی‌تابیدند و همواره در صدد حذف آن‌ها بودند. به مانند این که بگوییم این سابقه پیشین تا روز پسین باشد؛ از زمان حلاج که مطالعه کنیم این درگیری بوده و تا زمان محی‌‌الدین ابن‌عربی و زمان ابن سینا همچنان روند خود را ادامه می‌داده که ابن سینا را به خاطر اندیشه‌هایی که در عرصه مبدا و معاد داشت تهمت کفرکیشی زدند، کلاس‌هایش را تعطیل می‌کردند، خیلی وقت‌ها وی را تهدید می‌کردند حتی زندان موقت می‌کردند و کاری کردند که در واقع ابن‌سینا تمامی عمرش را مجبور و ناگزیر از فرار شد و این فرارها تا آخرین لحظه و تا آخرین ساعات زندگی خود هم ادامه داشت.
وی افزود: ابن سینا در این داستان در رمان فردقان به شکل بسیار نزدیک به ذهنی توسط قلم سحرانگیز و حکمت‌خیز یوسف زیدان به تصویر کشیده شده و این از نکات قوت و بسیار زیبای این کتاب محسوب می‌شود. اما نکته‌ای که بسیار زیبا در این کتاب به تصویر کشیده شده، نبرد بین عشق و دانش است. این را در فصل مهتاب از کتاب می‌توانید بخوانید (یکی از دوستان که کتاب فردقان را مطالعه کرده بود نظرش این است که در این کتاب تا حدودی ابن سینا را متمایل به تمایلات بیش از حد جنس مخالف معرفی کرده و این دور از شان ابن سینا بوده است) ابن سینا چه آن زمانی که با دیبا بوده و یا با رغان ارتباط داشته و چه زمانی که با مهتاب در رابطه بوده چنین عشقی که با تمایلات جنسی همراه باشد، نداشته و اینها همه چیزهایی است که یا سند تاریخی نداره و یا اگر سندیت تاریخی دارد به این شدت نبوده و برای همین به این نتیجه رسیدند که چهره ابن سینا در این فصول و در این قسمت‌ها مخدوش شده است.

نسیم گیلان


ابن سینا در پیشگاه حضرت عشق حرفی برای گفتن ندارد
من بر این باورم که ابدا چنین نیست. وقتی که به فصل دیبا مراجعه می‌کنیم دیبایی است که می‌خواهد خودش را به ابن‌سینا عرضه کند حتی به قیمت اینکه به عنوان یک کنیز در بازار خودش را جا بزند تا ابن سینا او را خریداری و با وی ازدواج کند. ابن سینا تا حدودی جذب دیبا می‌شود اما در نهایت تصویری را که دکتر زیدان در آن فصل برای ما نشان می‌دهد برآمده از صورخیال و به شکل بسیار زیبا و هوشمندانه‌ای است، صحنه‌ای که ابن سینا از پنجره خانه خودش می‌بیند که دیبا در مقابلش قرار گرفته و حرکاتی را از خودش نشان می‌دهد که ابن‌سینا ناگزیر برمی‌گردد و به شدت تهوع می‌کند.
وی افزود: در اینجا به شکل هوشمندانه‌ای هوس را محکوم می‌کند و نشان می‌دهد ابن سینا آلوده هوس نمی‌شود. پس بنابراین، این یک نقطه قوت، امتیاز و یک تعریف است و آنجایی که به مهتاب می‌رسد، دیالوگی بین مهتاب و ابن سینا وجود دارد، مهتاب درباره ابوریحان بیرونی سخن می‌گوید و از ابوریحان بیرونی تعریف و تمجید می‌کند و صحبت‌ها صمیمانه‌تر می‌شود و ابن سینا وقتی که با مهتاب صحبت می‌کند زبانش به لکنت می‌افتد و در تنظیم‌بندی و نسخ‌بخشی به جملاتی که باید و شاید به زبان بیاورد و به مهتاب منتقل کند، دچار مشکل می‌شود و به لکنت می‌افتد. در همان دیالوگ خیلی جالب مهتاب به ابن سینا اشاره می‌کند و می‌گوید چه شد؟ کم آوردی سرور سخنوران.
مهاجرانی بیان کرد: زیدان پیامی به شکل بسیار هوشمندانه و ظریف در این قسمت از دیالوگ نهفته دارد و می‌خواهد به خواننده منتقل بکند. به نظر بنده این پیامی که در این قسمت نهفته است این که ابن سینا سرمد سخنورانی، سرمد فلاسفه‌ای، سرمد پزشکانی، بزرگ ریاضیدانانی، حکمت مشایی را بسیار عالی می‌داند و در منطق استاد بسیار تمام عیاری است، ما بعد‌الطبیعه و اغراض مابعدالطبیعه را با تمامی دشواری‌هایی که تحمل کرد از پا ننشست و همه را فرا گرفت، همه اینها بسیار بسیار عالی و سر جای خود است اما در پیشگاه حضرت عشق حرفی برای گفتن نداشت. «جسم خاک از عشق بر افلاک شد / کوه در رقص آمد و چالاک شد / علت عاشق ز علت‌ها جداست / عشق اسطرلاب اسرار خداست / زبان را آن توان نبود که سر عشق گوید باز / ورای حد تقریر است شرح آرزومندی»
این قسمت از کتاب نبرد بین دانش و علم و عشق را به شکل بسیار زیبایی عرضه کرده است و آخر، این حضرت عشق است که پیروز می‌شود. این همان حرفی است که نمونه‌اش را می‌توانیم در کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو مشاهده کنیم. آنجا که می‌گوید: «خدا با همه چیز است، خدا پشت همه چیز است اما همه چیز حجاب ماوراست، برای کنار زدن این پرده‌ها باید عاشق بود.» این پیام بسیار زیبایی است که در این بخش از کتاب نهفته شده و ما آن را ملاحظه می‌کنیم. یوسف زیدان برای خلق این اثر بسیار خواندنی و گرانقدر در سال 2020 در ردیف پنج رمان برتر جهان عرب در عرصه بوکر بین‌المللی قرار گرفته است، هرچند زیدان به خاطر کتاب «عزازیل» در سال 2009 نیز برنده جایزه بین‌اللملی بوکر هم شد و من افتخار ترجمه این کتاب را نیز در کارنامه خود دارم و از این بابت مباهات می‌کنم اما یکی دو مورد بازنگری و مسائل تاکتیکی در این رمانوجود دارد که اگر صلاح دانست در چاپ‌های بعدی رعایت کند.
ابن سینا از خط زیبای مهتاب کتاب قانون را بازنویسی کرد
وی افزود: نکته اول اینکه زیدان در بخشی از کتاب و در همان فصل معروف به مهتاب (صفحه 173) از قول مهتاب غزنین را کابل امروزی می‌داند حال اینکه آن نبوده در واقع غزنین، نواحی و اطراف و اکنافش به عنوان زابلستان شناخته می‌شود این را می‌توانیم در کتاب حدود العالم و نیز با مراجعه به دایره‌المعارف فرید وجدی ببینیم که این غزنین در واقع کابل امروزی نبوده است. نکته دوم با توجه به اینکه مهتاب شیرازی بوده و زبان فارسی را به فصاحت و خلاقت صحبت می‌کرده به ابن سینا می‌گوید من آوازخوان بسیار خوبی هستم، ابن سینا از خط زیبای مهتاب که نسخه‌ای از کتاب قانون را رونویسی می‌کرد، تعریف می‌کند و می‌گوید خط بسیار زیبایی داری و مهتاب به شوخی می‌گوید اگر صدای من را بشنوی چه می‌گویی؟ ابن سینا می‌گوید برای ما آواز هم بخوان. مهتاب به شکل آهسته شروع به خواندن می‌کند که فقط خود بوعلی بشنود و ابیاتی را برای وی به صورت ترانه می‌خواند.
مهاجرانی گفت: ابن سینا خطاب به مهتاب می‌گوید شما شیرازی هستید و شیراز هم سرزمین شعر و ادب است و شعرای بسیار بزرگی از شهر شما بیرون آمدند و خاستگاه بسیاری از شعرا بوده است. البته به عنوان یک تمجید از شیراز قابل ستایش هست و ما بی نهایت از دکتر یوسف زیدان سپاسگزار هستیم که شیراز ما را شیراز خودشان دانستند. شیراز تا بوده مهد شعر، مهد سخن و صیقل زدن به زبان وادبیات فارسی است اما در قرن چهارم در هیچ کدام از تذکره‌ها نامی از شعرایی که خاستگاه آن‌ها شیراز باشد ذکر نشده حالا یوسف زیدان به قصد نوازش شیراز ما و یا شیراز خودش این کار را کرده است نیاز به بازنگری دارد.
رابطه مستقیم زندان تبعید و تبلور اندیشه
وی در پایان سخنانش گفت: یکی از زیباترین و دلچسب‌ترین پیام‌هایی که کتاب فردقان که من آن را به عنوان «بندی قلعه بیداد» ترجمه کردم این است که ثابت می‌کند زندانِ تبعید و تبلور اندیشه با یکدیگر رابطه مستقیم دارند. به این عبارت که هر چقدر باروها و دیوارهای متوج به سیم‌های خاردار که عبوس و عبث سر به آسمان کشیده‌اند بالاتر و بالاتر بروند اندیشه انسان فراتر از آن است. این اندیشه، این پرنده اندیشه و فکر که در وجود و جوهره‌ی شریف انسان خوابیده به مانند پرنده‌ای بلند پرواز است که هیچ بارویی، یاوری محصور کردن آن را بین خود ندارد.
کما اینکه می‌بینیم ملاصدرا کتاب جاودانه اسفار را در زمان تبعید به رشته تحریر درآورده است همان‌طور که می‌بینیم حی بن یقظان رساله فی علاج القولنج و ابن سینا بخشی از کتاب الهدایه‌ منطق را در زندان نوشته شده است. همانطور که می‌بینیم سیدقطب کتاب فی ضلال القران را در زندان نوشته همانطور که پرتوی از قرآن را حضرت آیت‌الله طالقانی در زندان نوشته همانطور که دلاکروا زیباترین و ماندگارترین آثار خود را در نقاشی‌های خود در زمانی تبعید بود کشید. همچنین سروانتس زمانی که در یک غار در الجزایر تبعید بود اثر جاودانه خود دون کیشوت را خلق کرد. پس پیداست که مابین بلندای آن دیوارها و گستره آن حصرها رابطه مستقیمی با گسترش اندیشه انسان است.
یوسف زیدان برترین دانشمندان قرون اولیه را انتخاب کرده و زندگی آنها را در قالب رمان عرضه می‌کند از جمله کار جدید وی الحاکم و جنون ابن هیثم که اندیشمند و دانشمند نام‌آشنای عرصه فیزیک است و مجموعه مطالعات ایشان در عرصه نور بود که زادگاه و خاستگاه اولیه خلق عدسی و صنعت دوربین و عکاسی شد. وی این کتاب را به شکل رمان بسیار زیبا نوشته و این افتخار را به من دادند که رخصت داشته باشم و این اثر را ترجمه کنم.

http://www.gilan-online.ir/Fa/News/273081/کتابی-که-زوایای-تاریک-زندگی-ابن-سینا-را-روشن-می‌کند
بستن   چاپ