قیصر هم غم نان داشت اما برای نان شعر نسرود
فرهنگي
بزرگنمايي:
نسیم گیلان - خبرگزاری کتاب ایران/به بهانه سالروزفرا رسیدن هشتم آبانماه، سالگرد درگذشت قیصر امینپور، «علی یاری» شاعر خوزستانی یادداشتی را در بررسی شعر او در اختیار ایبنا قرار داده است.
قیصر امینپور بیش از ربع قرن شعر سرود و منتشر کرد و همچنان حرف دلش را سرود. اگر عاشقانه نوشت، عاشقانههایش با صدق عاطفی آمیختهاند، اگر شعرهایی با درونمایههایی از اجتماع پیرامون دوجهان واقع نوشت، با درد و دریغ راستین سرشتهاند.
از سرِ همراهی با جماعت و سفارش این و آن چیزی ننوشت. بیگمان غم نان داشت؛ اما برای نان شعر نسرود. به پسند و ناپسند دربارهای شعر نیندیشد. رسم قاب و قاب مرسوم را تاب نمیآورد.
با خود و انسان و جهان یگانه بود. در سرودههای جامعهگرایانهاش، در عین اینکه به ارزشهای سیاسی و اجتماعیاش وفادار ماند، آرام آرام بُعد جمالشناسی را بر سویههای دیگر شعر ترجیح داد. انسان همواره موضوع و محور شعر او باقی ماند؛ اما چند و چون دردها و حرفهای این انسان در کارنامه شعر قیصر یکرنگ نیست. تکامل طیف رنگ انسانگرایی در شعرش گویای دگرگونیهای اندیشه اوست که هیچ انسان جستجوگری گریزی از آن ندارد.
به « حرف مرد یکی است» باور نداشت. در پژوهشهایش هم بر همین گُمان بود و به «کمال مطلق» و «حرف آخر» اعتنایی نداشت. کشف و شهودِ نرمانرم او در بازخوانی دفترهای شعرش آشکار است. همزمان که از ستیغهای برفگیر و جانفرسای آرمانگرایی به دامنههای سرسبز و دلپذیر واقعگرایی سرازیر شد، سپهر آرمانهایش را گسترد؛ اما همچنان شاعری وفادار به اوضاع جامعه نشان میداد.
کم کم به دیدگاهی انتقادیتر به مسائل روزمرهی زندگی دست یافت و سخنش عمقی انسانیتر گرفت. دماسنج مصلحت اندیشیاش با سرد و گرم اهل زمانه بالا پایین نرفت. هر چه نوشت، به آن باور داشت. همواره در جستجوی عشق و صلح بود.
بادها از هر طرف که وزیدند، او با خودش همجهت بود. برای خوشآمد و بدآمد دیگران چیزی نسرود. اسیر زندهباد و احیانا سرزنشهای آشنا و بیگانه نشد. حال و هوای شعرش را به تناسب فکری خودش دگرگون کرد و به این نیندیشید که دوستانش «شعر مضاف» را بر «شعر مطلق» ترجیح میدهند؛ شعرش را خالی از ارزشهای جسارتمدارانهی پیشین ارزیابی میکنند؛ حرفهایش را «بیخاصیت» میپندارند؛ او را دیگر «روایتگر بیحس و حال خودش» میخوانند.
هرچه گفتند او راه خودش را رفت، همیشه راه خودش را رفته بود. بیگمان او همیشه «شعر مضاف» سرود. درد و دریغ و دغدغهی انسان همیشه «مضاف» شعر او بود. گیریم از جنس و رنگی که او خود تشخیص میداد. از قید و بندها رها شده بود و «نیمهی پُر لیوان» را مینگریست.
-
شنبه ۸ آبان ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۹:۴۰
-
۴۱ بازديد
-
آخرین خبر مقاله
-
نسیم گیلان
لینک کوتاه:
https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/305493/