بزرگنمايي:
نسیم گیلان - وینش/یکی از اولین واقعیتهایی که ما در دوران کودکی با آن مواجه میشویم شناخت تفاوتهاست، تفاوتهایی که ممکن است گاه کودکان را بترساند، عصبانی کند و در نهایت یک دیو بیسر و دم بشود که هر روز سوار بر کولهپشتیها با کودکان به مدرسه و مهد کودک میرود چون کودکان هنوز یاد نگرفتهاند که همین تفاوتها هستند که آنها را ساختهاند.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که مملو از تفاوتهاست، رنگهای پوستمان، فر خوردن یا لخت افتادن موهایمان و شکل چشمهایمان، کوتاه یا بلند بودن پیشانیهامان و …. با هم تفاوت دارد.
ما در جهانی به دنیا آمدیم که پرندههای آسمانش هم با هم متفاوت هستند حتی اگر از یک گونه باشند. حتی نمیتوان گفت که تمام بنفشههای بهاری هم شبیه به هم هستند، زیرا برگهای یک حسن یوسف کوچک داخل گلدان هم تفاوتهای زیادی دارند و هر کدام برای خود شکل و ظاهر مخصوصی دارند.
این تمام حرفی است که جنیفر مور مالینوس میخواهد بزند، ایدهای که به کودکان یاد میدهد تفاوت داشتن نه غمانگیز است نه ترسناک، قصهای که میخواهد بگوید یک بار برای همیشه جای سنگر گرفتن در برابر تفاوتهایمان، آنها را در آغوش بگیریم و ستایششان کنیم.
جنیفر مور مالینوس با قلم ساده و ظریف خود به انتقال نگاه جدیدی دربارهی تفاوتها پرداخته و با داستان کوتاهی که در «برادرم اوتیسم دارد» نوشته، کتابی خلق کرده است در ستایش تفاوتها، کتابی که به مخاطبهای کوچکش یاد میدهد که این تفاوتها هستند که جهان را میسازند.
داستان «برادرم اوتیسم دارد» از دو برادر شروع میشود، برادرهایی که مثل دو دوست صمیمی همیشه در کنار یکدیگر بودهاند اما مسیر رابطهی آنها با گذشت زمان در فراز و نشیبی تازهای قرار میگیرد، بیلی برادر کوچکتر که دچار اوتیسم است گاهی کارهایی میکند که برادر بزرگترش را با سوالات جدید و احساس متفاوتی روبرو میکند، این احساس که چرا بیلی با همه تفاوت دارد؟
شاید بزرگترین نقطهی قوت برادرم اوتیسم دارد را بتوان نوع نگاهش به ماجرا دانست، نوع نگاه و بینشی که سراسر مملو است از صداقت، یک صداقت لطیف و کودکانه که برای فرار از تلخیِ حقیقت به انکار روی نمیآورد بلکه میخواهد به جای ساختن هیولای مخفی زیر تخت از حقیقت یا کادو پیچ کردن و چسباندن یک بادکنک قرمز به آن، با صداقت جلو برود.
قلم جنیفر مور مالینوس سرشار از حقیقت و استدلال است، زبانی که میخواهد صادقانه با کودکان از واقعیت حرف بزند، واقعیتی که به دنبال انکار اوتیسم نیست اما اثبات میکند که تفاوت ها هیچوقت مانع نیستند، بلکه خودشان راه هستند.
همانطور که در بخشی از کتاب شخصیت اصلی روبروی عکسهای روی دیوار کلاس میایستد و میبیند که چطور پیرمردی نقاشی زنی را انگار که یک عکس است میکشد، پسری پشت پیانو انگشتهایش را روی کلیدها فشار میدهد و در عکس کنارش دختری تنیس بازی میکند، در حالی که همهی آنها کارهایی که دوست داشتند را به خوبی انجام میدادند و همگیشان اوتیسم داشتند.
یکی از اولین واقعیتهایی که ما در دوران کودکی با آن مواجه میشویم شناخت تفاوتهاست، تفاوتهایی که ممکن است گاه کودکان را بترساند، عصبانی کند و در نهایت یک دیو بیسر و دم بشود که هر روز سوار بر کولهپشتیها با کودکان به مدرسه و مهد کودک میرود چون کودکان هنوز یاد نگرفتهاند که همین تفاوتها هستند که آنها را ساختهاند. تفاوتهایی که باعث میشوند در بین میلیاردها میلیاردها آدم روی زمین تنها یک نسخه از هر آدم وجود داشته باشد، تنها یکی از آنها، یکی که با همه متفاوت است.
داستان برادرم اوتیسم دارد از آن جایی شروع میشود که یکی از بچه ها بدون اجازه شیرینی بیلی را برمیدارد و با این کار نظم درون ذهن بیلی خیالباف را برهم میزند. نظمی که میگوید همهی شیرینیها باید در یک خط مرتب چیده شوند، استثنایی هم ندارد.
همین برهم خوردن صف مرتب شیرینیها باعث عصبانیت بیلی میشود. بیلی شروع میکند به جیغ زدن، گریه کردن و در نهایت باعث برگرداندن چشمهای متعجبی میشود که به او خیره شدهاند. چشمهای گردی که به او و برادر بزرگترش زل زدهاند و از خودشان میپرسند: چرا بیلی این شکلیه؟
تصویرگری برادرم اوتیسم دارد از اسلوب سادهای پیروی میکند و توجه مارتا فابرگا به عنوان تصویرگر بیشتر به جزئیاتی است که در نهایت باعث خلق تصویر شخصیتهای اصلی داستان میشود.
میتوان یکی از ویژگیهای مثبت تصویرگری برادرم اوتیسم دارد را در نقشهای نمادینی دانست که برآمده از شخصیت کاراکترها هستند، به طور مثال علاقهی بیلی به طبل باعث شده هر وقت که ما در کتاب بیلی را میبینیم یک تصویر کوچک از طبل نارنجیاش را هم در گوشه و کنار صفحهی کتاب ببینیم که همیشه دور و بر بیلی پرسه میزند.
داستان ساده و صادق جنیفر مور مورتیس را از آن جهت باید ستایش کرد که با حفظ وزنهی صداقت و امیدواری، به کودکان یاد میدهد که هیچ تفاوتی ترسناک نیست حتی داشتن اوتیسم. در جایی از کتاب میخوانیم: همهی کسانی که اوتیسم دارند مشهور نمیشوند و مثل بقیهاند. بعضی از آنها هم در مقایسه با دیگران میتوانند کارهای بیشتری انجام دهند و همین تفاوت ها باعث میشود که ما مثل هم نباشیم.
کتاب برادرم اوتیسم دارد به کودکان میگوید که تفاوت ها برای ستودنند نه خجالت کشیدن، چون آنها هستند که باعث میشوند تنها یکی از ما وجود داشتهباشد، یکی که با همه متفاوت است.